|
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا
امسال چه زیباست شب یلدای من طولانی ترین شبی که به
تو فکر مکینم و از یادآوری نگاه پر مهرت شب سیاهم
لبریز از نور عشق میشود
معبودم
مهناز
یلدايت مبارک
صبحگاهان وقتي آفتاب در حال روشن كردن روز است من
بيدارمو اولين فكرم تويي شبانگاهان در تاريكي به درختان
خيره مي شومكه چون سايه هايي در مقابل ستارگان
خاموش قد كشيده اندمجذوب اين آرامش مطلق مي شوم و آخرين فكرم تويي
جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 14:55 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا
دوستت دارم به چشمانی که رنگش رنگ شبهاست.. به رخسارت که چون مهتاب زیباست..
همیشه با تو ♥ با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا ♥ با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام ♥ مرا از تو گریزی نیست ♥ چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب ♥ تو دلیل من برای حیات بودی و هستی ♥ و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام ♥ علت بودن من تو هستی ♥ پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است : ♥ « همیشه با تو »
گفتن ” دوستت دارم ” تنها یکی دو ثانیه زمان میخواد ….
ولی پیدا کردن کسی که بهش این حرف رو بزنی ؛
یک عمر زمان میخواد
يك عمر كه دوست دارم مهناز
پنج شنبه 17 آذر 1391برچسب:, :: 20:10 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا
نمیشه یه شب به خاطر نبودنت گریه کنم
نمیشه یه شب به یاد خنده هات خسته و افسرده نشم
می شه هرشب برای شنیدن صدات یه وجب ازت دورباشم
می شه هرشب که تو هرشب کنارمی لحظه ها رو دنبال کنم
می شه یاد هر شب و هرشب تا سحر خدا رو صدا کنم
نمی شه با هم کنار هم یه شب و تا سحر بدون اخم گذر کنم
می خوام از سکوت بی وقفه تو تو غبار لحظه هام بشینم و
حرف بزنممی خوام از روی جنازه های دل سوخته آدمای
شهر کوچ کنممی خوام از کنار تو عشقم و یه یه جوری با
نگات طاق بزنممی خوام از روی گونه های خیسم برات از
اشکام دریا بسازم می خوام از بلند ترین قله دنیا دادبزنم
عزیز ترینم دوستت دارم
چشم هایم زشکوفایی عشق تو فقط می خواند کاش
می دانستی عشق من معجزه نیست عشق من رنگ
حقیقت دارد اشک هایم به تمنای نگاه تو فقط می بارد
کاش می دانستی تو فقط مال منی تو فقط مال همین
قلب پر احساس منی شب من با تو سحر خواهد شد تو
نمی دانی من چه قدر عشق تو را می خواهم
گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را میطلبد ؟
در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟
آیا میبینی که تو را میبیند؟
صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند دوستت دارم؟
دوست ندارم که بگویم دوستت دارم.
دوست دارم بداني كه دوست دارم مهناز
جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 23:50 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا
آه عشق من ... بیدار شدن روبه روی چشمان تو..
دیدن لبخند هر روزه ی تو... گرفتن دستان گرم تو.. سر بر بازوی تو نهادن.. سرت را به سینه فشردن.. راه رفتن بازو به بازو کنار نگاه تو.. این است تنها آرزوی من , رویای همه ی شبهای من...
نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد دوست دارم مهناز
گر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم بی تو جای من در اینجا نیست تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،
تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ، با تمام وجدوم دوست دارم مهناز
|